0528shop فني/ تخصصي/سرگرمي
 
فني/ تخصصي/سرگرمي
سعي بر تبادل اطلاعات در زمينه لوازم خانگي
 
 
دو شنبه 7 شهريور 1390برچسب:, :: 22:5 ::  نويسنده : حميد رضا مجيدي


رمز و راز روانشناسی رنگها را بدانیم

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


برخی از روانشناسان عقیده دارند رنگی که برگزیده و دلخواه کسی است میتواند گویای خصوصیات اخلاقی و روانشناسی او باشد. نوشتار زیر چکیده ای است که بر اساس این نظریه و پس از سالها پژوهش نگاشته شده که امیدوارم مورد توجه شما دوستان قرار گیرد :


قرمز: خوش قلب اما خودپرست

این رنگ مظهر شدت و زیاده روی است که گاهی در جهت مخالف آن است. قرمز رنگ عشق و تنفر و فداكاری و خشونت و خون و آتش. كسی كه به این رنگ علاقه دارد هرگز نمی تواند در زندگی بی تفاوت باشد. این گونه اشخاص تند و سركش و در عین حال فعال و شجاع و کمی عجول هستند. احتمال شكست به خصوص در عشق برای آنها فراوان است.

قضاوتهای عجولانه و ناگهانی در مورد دیگران اغلب سبب از بین رفتن دوستی هایشان می شود، با آن كه در عشق كاملاً فداكارند اما اگر روزی حوادث بر وفق مراد نباشد بدون تفكر و جویا شدن علت می جنگند. دو عیب بزرگ خودپرستی و عدم كنترل، در نفس آنهاست و دو صفت ممتازشان خوش قلبی و حس بزرگ طلبی است. به طور كلی دوستداران رنگ قرمز دارای خصوصیات متضادی هستند.


صورتی: مورد علاقه دیگران

رنگ صورتی در واقع همان قرمز است كه كمرنگ شده باشد. اگر به این رنگ علاقه دارید تمام صفات رنگ قرمز را البته كمی ملایمتر دارا می باشید، با گذشت هستید و در عشق، تندی نشان نمی دهید.
دیگران را خوب درك می كنید و با اطرافیان خود با ملایمت و لطف رفتار می كنید و به دلیل نشاط و شادابی تان مورد علاقه اطرافیان خود هستید. آنهایی كه به این رنگ علاقه دارند اغلب شكستها، خشونتها و دشواری های زندگی را تحمل كرده اند و با مشكلات فراوان مواجه شده اند.


آبی: نظم، پشتكار، تنهایی

رنگ آبی از رنگهایی است كه طرفداران زیادی دارد. اگر به این رنگ علاقه دارید، كاملاً می توانید هوس و احساسات و هیجانات خود را كنترل كنید. ظاهر آرام شما دیگران را وادار می كند كه به شما احترام بگذارند و دوست دارید پیوسته مورد احترام و ستایش دیگران قرار بگیرید.

در خرید و پوشش لباس قناعت می كنید و به علت شرم و حیا و گاه غروری كه دارید میل دارید اغلب تنها باشید. حماقت و عدم فهم دیگران شما را كسل می كند و كسانی كه از نظر هوش و فهم بر شما برتری دارند شما را ناراحت می كنند. كارهای خود را از روی نظم و ترتیب و بر پایه قواعد معینی انجام می دهید. یكی از صفات مشخص شما پشتكار شماست.


ارغوانی: رنگ عارفها و روانگران

رنگ اسرارآمیز و باشکوهی است. دوستداران این رنگ پیوسته مجذوب زیبایی ها و ظرافتها می شوند و مغرور و اجتماعی هستند. معاشرت با این دسته لذتبخش است که امور معنوی بیشتر می پردازند. ارغوانی رنگ مورد پسند عرفا نیز هست!


قهوه ای: قابل اعتماد

اگر رنگ قهوه ای را دوست دارید كاملاً می توان روی شما حساب باز كرد. باثبات و مقدس، شاعرپیشه و كمی فیلسوف مآب هستید. به ندرت تغییر عقیده می دهید و با آن كه كمتر تصمیم می گیرید اما هر بار كه تصمیمی بگیرید آن را به مورد عمل می گذارید.

شما كاملاً در نگهداری پول و اسرار دیگران قابل اعتماد هستید. میل دارید پیوسته در عالم خودتان باشید و گاهی اوقات با اطرافیان خود رفتار خشونت آمیزی در پیش می گیرید. در عشق هرگز بدبین و تند نیستید.


خاكستری: احساس بی نیازی

این رنگ مظهر چشم پوشی از خوشی های دنیاست. كسانی كه به این رنگ علاقه دارند اغلب در زندگی احساس رضایت می كنند، خاكستری رنگ عقلا است و جوانانی كه به این رنگ اظهار علاقه می كنند درواقع خود را هم شأن و هم طراز اشخاص کهنسال میدانند و در زندگی احساس بی نیازی می كنند. در عشق بر افراد مسن تر از خود تمایل دارند و اغلب كسانی كه از نظر فكر و ایده به آنها برتری دارند خیلی آسان طرف توجهشان قرار خواهند گرفت.


پرتقالی: صداقت آری، هوسبازی هرگز

رنگی است تركیبی و آنهایی كه این رنگ را رنگ دلخواه خود می دانند متكی به نفس نیستند. اجتماعی و خوش خلقند و با مردم خوب رفتار می كنند. نفوذ در این گونه افراد مشكل است كسی كه آنها را دوست بدارد می تواند با او به آسانی ازدواج كند. هوسباز نیستند و اگر با كسی دوستی كنند صداقت و فداكاری دارند. اگر افراد این دسته با كسی كه خصوصیات اخلاقی خودشان را داشته باشد ازدواج كنند سعادتمند می شوند.


سبز: كنجكاوی

رنگ سبز طبیعت و تازگی است. اگر به این رنگ علاقه دارید زندگی با شما آسان است. نقطه اشتراك فراوانی با افراد علاقه مند به رنگ پرتقالی دارید روابط شما با دیگران بر پایه ی اصول و قرارداد است.
دوست ندارید كه در زندگیتان حوادثی به وقوع پیوندد اما كنجكاوانه به ماجراهای زندگی دیگران توجه دارید.


فیروزه ای: اسرارآمیز و پند ناپذیر

دوستداران این رنگ اسرارآمیزند و احساساتی و كارهای شخصی خود را به خوبی اداره می كنند. پشتكار دارند و باثباتند و به نصایح دیگران در مورد كارهای خود كمتر توجه دارند. فیروزه ای معمولا رنگ مورد علاقه ی خانمها است.


سیاه: خوش ذوقی و ظرافت طبع

این رنگ برخلاف عقیده ی همگان رنگ نومیدی و عزا نیست بلكه نشانه خوش ذوقی و ظرافت طبع است. اگر از دوستداران این رنگ هستید مسلماً به شخصیت اطرافیان خود احترام می گذارید و برای آن كه دیگران را با ارزش و برجسته نشان دهید از هیچگونه كمكی به آنها دریغ نمی كنید و هرگز خود را به دیگران تحمیل نمی نمایید همچنین عقاید و نظریات دیگران را به آسانی می پذیرید.

یک نکته ی رنگی : اینکه توجه و علاقه شما به رنگها در طی زمان تغییر می كند بحثی نیست و این تغییر به این دلیل است که خصوصیات اخلاقیتان نیز در سالیان دراز تغییر خواهد كرد. اما اگر در مورد رنگی ناگهان عقیده خود را عوض كنید به علت ضعف شما و یا به علت نیازتان به تغییر محیط تلقی می شود.
 



شنبه 5 شهريور 1390برچسب:, :: 19:42 ::  نويسنده : حميد رضا مجيدي


راز معروف‌ترین شعبده‌های کریس آنجل

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

شعبده بازی سحر و جادو نیست، تلفیقی است از فیزیک، شیمی، ریاضی، روانشناسی، سرعت عمل، فن بیان و ابزار کار نمایش که وقتی با مهارت همراه باشد صحنه هایی تعجب برانگیز و دیدنی را بوجود می آورد. کریس آنجل را همه می شناسید و اتفاق نظر دارید که شعبده‌باز قابلی است و اصلا شکی در این نیست. همین که جایی مانند انجمن شعبده‌بازان جهانی استاد شعبده‌های روز آمریکایی را به‌ عنوان مرد سالشان انتخاب کرده و اسمش را جزو شش شعبده‌باز تاثیرگذار ۲۵ سال گذشته ‌می‌آورد یعنی اینکه مرد جوان خیلی بیشتر از باور همه کارش را بلد است و می‌داند که چطور ذهن و حواس بیننده را با خودش همراه کند.

همه مهارت تردست جوان همین است: اینکه جوری نمایش‌اش را اجرا کند که بیننده ذره‌ای به دیده‌هایش شک نکند و خیال برش دارد که هر چه هست و نیست یک ماجرای واقعی است و آن کسی هم که دارد روبه‌رویش ژانگولر می‌زند نه یک تردست ماهر بلکه آخر همه کمالات و معنویات روحی و این‌جور چیزهاست. اما خواب خوش بیننده‌های مبهوت کریس آنجل زمانی از بین می‌رود که بفهمند همه کارهای او فقط یک شعبده است. تردستی مردی که مهارتش خیره‌کننده است و باورنکردنی!


:: بلند شدن از روی زمین
می‌‌گویند در هندوستان مرتاض‌هایی هستند که روزهای متوالی می‌توانند بدون تکیه‌‌گاه یا به پشتوانه عصای ساده چهار زانو در هوا معلق بمانند و بدون اینکه لب به آب و غذا بزنند مدت‌ها همان بالاها سر کنند. این کار هم، دیگر پیچیدگی‌هایش را از دست داده. دیوید بلین و کریس آنجل دو شعبده‌باز مشهوری هستند که بدون ریاضت مرتاض‌های هندی می‌توانند به ادعای خودشان هروقت که خواستند از زمین بلند شوند و بر جاذبه زمین غلبه کنند.

کریس آنجل حتی دیگر به چند سانتی‌متر بلند شدن از روی زمین هم رضایت نمی‌دهد و هر ازگاهی در فاصله بین دو تا آسمان‌خراش بلندبالا نوک دماغش را راست می‌گیرد و جلو می‌رود بدون اینکه یک لحظه نگران خالی شدن زیر پایش باشد. یکی از مشهورترین کلیپ‌های او همین است. یکی دیگرش هم ماجرای پرواز او برفراز زمین گلف است که تا چشم کار می‌کند خالی از جنبنده است و فقط آقای شعبده‌باز است و دست‌هایی که مانند دو بال از هم باز کرده و هر لحظه بیشتر و بیشتر به آسمان می‌رود!

رازگشایی :
با روشی که کریس آنجل و دیوید بلین آمریکایی کشف کرده‌اند دیگر هر کسی می‌تواند برای خودش یک مرتاض هندی باشد. فقط کافی است کمی تمرین کرده باشد و از آمادگی جسمی خوبی هم برخوردار باشد. برای بلند شدن از روی زمین کارهای زیادی می‌شود انجام داد. جایی که ارتفاع زیاد است و دور و بر شعبده‌باز هم فقط فیلم‌بردار است و یک سری آدم از گروه خودش، کافی است فقط دنبال یک جرثقیل بزرگ بود و نوارهای نایلونی بسیار ظریف اما قوی که از هر طرف شعبده‌باز را گرفته‌اند و نمی‌گذارند پایین بیفتد. نوارهایی که آنجل در حقه راه رفتن بین دو ساختمان به کار گرفته بود آن قدر تابلو بود که تماشاچی‌های روی زمین به راحتی می‌توانستند آن را ببینند، مخصوصا زمانی که دم غروب شد و نورافکن‌ها روشن شدند. نوارهای نایلونی فقط زمانی کاملا ناپدید هستند که از پشت دوربین‌های فیلم‌برداری به آنها خیره شده باشید. در ماجرای به هوا رفتن آقای شعبده‌باز در زمین گلف هم داستان همین است.

یک جرثقیل معمولی و رشته‌های نایلونی که شعبده‌باز را به آسمان می‌کشند. سختی‌اش اینجاست که فقط بدن باید آمادگی خوبی داشته باشد تا با آن همه نخ و ریسمان آویزان بماند. آنجایی هم که شعبده‌باز در سالن است و جلوی چشم هزار تا تماشاچی مات و مبهوت، کار فقط با یک آهن‌ربای قوی انجام می‌شود و ماشین بالابری که پرده نمایش آهن‌ربای چسبیده به تن شعبده‌باز را بالا و پایین می‌برد! زمان‌هایی هم که آنجل تا نیم متری از زمین بلند می‌شود داستان دیگری در جریان است. اینجا فقط تجهیزات خاص به کمک شعبده‌باز می‌آید.

یک شلوار سبک و ساده که از پشت پا یک شکاف مخفی دارد و کفشی سبک‌تر که به راحتی به شلوار بچسبد. اگر هم کفش پایش نباشد که چه بهتر. معمولا در این جور صحنه‌ها حتما یک میز، چهار پایه یا صندلی کوتاه هم هست. شعبده‌باز اول یک پایش را پشت آن یکی قایم می‌کند و بعد در یک لحظه آن را روی صندلی یا چهارپایه پشت‌اش می‌گذارد و خودش را می‌کشد بالا. این وسط فقط شعبده‌باز باید یک ورزشکار حسابی باشد تا بتواند چنین کاری را انجام دهد. دقت کرده‌اید که بلین و آنجل هیکل‌های ردیفی هم دارند!

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

در محلی که شعبده‌باز برای پرواز انتخاب می‌کند همیشه باید دنبال پله یا چهارپایه‌ای باشید.


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

شلوار شعبده‌باز جوری است که او راحت می‌تواند پایش را از آن درآورد در حالی که کفشش هنوز به آن چسبیده است.


:: راه رفتن روی آب

راه رفتن روی آب همیشه برای مردم دنیا کار پیچیده‌ای بوده تا جایی که اگر کسی می‌توانست چنین کاری بکند و با وزن چند ده کیلویی‌اش روی آب راه برود (بدون اینکه آب از آب هم تکان بخورد) انگار کاری کرده بود در حد و اندازه معجزه. اما اینکه کسی در قرن بیست و یکم، آن هم با آن سر و شکل امروزش، بخواهد پابرهنه روی آب قدم بردارد جای حرف زیادی دارد.

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.net

آنجل با ترفند راه رفتن روی آب خیلی از مردم عامه جهان را که عشق ژانگولر زدن دارند با خودش همراه کرد. گل سر سبد برنامه‌های اول مجموعه "مایندفریک" هم همین راه رفتن روی آب بود؛ کلیپی که در آن نشان می‌داد مرد جوان در حالی روی آب به آرامی قدم برمی‌دارد که یک عالم آدم بالغ و عاقل دور و برش در استخر دارند بی خیال شنا می‌کنند.

رازگشایی :
قاعده بازی آبکی کریس آنجل خیلی زودتر از آنچه که انتظار می‌رفت فاش شد. کلیپ و عکس‌های زیادی که خبر از حقه ساده تردست جوان می‌داد و اینکه او به چه راحتی و فقط با کمک گرفتن از دو، سه لایه شیشه و یک فیلم‌بردار وفادار و چند نفری که همیشه از سیاهی لشکرهای او به حساب می‌آیند از خجالت هر چه شعبده‌باز و تردست دنیاست درآمده و برای مدت زیادی عالم و آدم را سر کار گذاشته بود. ماجرا ساده‌تر از این حرف‌هاست.

یک میز شیشه‌ای بسیار ظریف که البته از نمونه‌های دیگر محکم‌تر و سخت‌تر است و می‌تواند وزن ۸۰ کیلویی آقای شعبده‌باز را تحمل کند جوری در استخر قرار گرفته که با زاویه‌ای که فیلم‌بردار از آنجل نمایش می‌دهد به هیچ صورتی دیده نمی‌شود و آن قدر هم ظریف است که حتی در نمای بسته‌ای که از کف پای آنجل هم گرفته شده هیچ اثری از پیچ و تاب‌های جنس شیشه‌ای میز نیست!

کریس آنجل برای واقعی‌تر شدن ماجرا کارهای دیگری هم کرده؛ اینکه بعضی از قسمت‌های میز را باز نگه داشته تا هرازگاهی آنهایی که داشتند زیرآبی می‌رفتند سری بیرون بیاورند، نفسی بکشند، تشویقی کنند و دوباره به آب تنی‌شان ادامه بدهند!

گروه اینترنتی پرشیـن استار | www.Persian-Star.org

شعبده‌باز روی لایه‌ای از شیشه ظریف و محکم راه می‌رود. در حالی که همه تصور می‌کردند روی آب پا می‌گذارد.

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

میز شیشه‌ای آنقدر ظریف ساخته شده که به‌راحتی قابل دیدن نیست.


:: رد شدن نخ از گردن

کریس آنجل کارهای زیادی کرده است. از نصف کردن آدمیزاد وسط خیابان گرفته تا درآوردن پروانه از دل و روده خودش. همه‌اش را هم در چشم‌زدنی انجام داده بدون اینکه کسی لحظه‌ای بخواهد به حقیقت کارهای شعبده‌باز شک کند. کلیپ‌های هر کدام از این تردستی‌ها هم در اینترنت زیاد است.

این وسط رد کردن نخ از وسط گردن بدون اینکه ذره‌ای خون روی زمین بریزد از آن کارهایی بود که مو به تن همه سیخ کرد و خیلی‌ها همان‌جا به اوج کار شعبده‌باز پی بردند. در یکی از از کلیپ‌های مایندفریک، کریس آنجل رو به دوربین بدون اینکه بخواهد کار اضافه‌ای کند نخی را روی گردنش می‌کشد و آن قدر این کار را ادامه می‌دهد که نخ کم‌کم توی گلویش فرو می‌رود و دیگر دیده نمی‌شود. فقط دو سر نخ باقی می‌ماند و تلاش بیشتر شعبده‌باز برای در آوردن دوباره نخ از بیخ گلویش!

رازگشایی :
حقه است! آن هم به روشی که حل آن برای من و شمای بی‌‌خبر از همه جا کمی سخت است. البته اگر کمی با فوت‌و‌فن‌های شعبده‌بازی آشنا باشید متوجه می‌شوید! شعبده‌باز قبل از انجام تردستی‌اش ماده‌ای خاص به گردنش مالیده که بعد از هر بار تکان نخ ضخیم‌تر شده و مانند خمیر و به رنگ بدن او نخ را به درون خودش راه می‌دهد بدون اینکه از پوست گردن جدا شود. اینجاست که تماشاچی فکر می‌کند خمیری که روی گردن شعبده‌باز است همان پوست برآمده اوست که با تکان‌های نخ دارد متورم می‌شود!

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

یک نخ پلاستیکی تنها وسیله‌ایست که شعبده‌باز با آن کارش را شروع کرد.

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

خمیر پلاستیکی در مدت کوتاهی کاملا به رنگ پوست شعبده‌باز در‌می‌آید.

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

ماده‌ای که آنجل برای فرو کردن نخ در گردنش استفاده می‌کند فقط یک وسیله خاص شعبده‌بازها است.


:: رد شدن غلتک از روی بدن

حتی کسی مانند کریس آنجل معروف هم با آن دک و پزش یک جاهایی برای اینکه حواس مردم کوچه و بازار ینگه دنیا را سمت خودش جلب کند به وسط خیابان می‌آید و با آن قد و قامت نه چندان پهلوانی‌اش خودش را به زیر یک غلتک چند صد تنی می‌اندازد. این اجرا یکی از پربیننده‌ترین کلیپ‌های آقای شعبده‌باز بود که یک روز تابستانی در نیویورک اجرا شد. برای کریس آنجل پارچه‌ای بزرگ روی زمین پهن کردند و رویش هم یک عالم خرده شیشه ریختند. غلطک را هم کمی عقب‌تر گذاشته بودند. کریس به وسط میدان آمد. روی پارچه دراز کشید و شکمش را به روی شیشه‌ها گذاشت. بدون اینکه حتی یک قطره خون از بدنش بریزد. بعد هم غلتک آسفالت کاری راه افتاد و از روی انگشت‌های پای شعبده‌باز رد شد و تا کمر او جلو آمد. آه و ناله شعبده‌باز بود که بلند شد. مردم هم بدتر! بعد هم غلتک کنار می‌رود و کریس جوان خودش را از زیر آن بیرون می‌کشد. شعبده‌باز زنده است بدون اینکه حتی خراشی برداشته باشد!

رازگشایی : 
کریس آنجل بیشتر از اینکه شعبده‌باز خوبی باشد داستان رد شدن غلتک از بدن شعبده‌باز هم یکی از آن ماجراهایی است که او به خوبی از پس آن برآمد. اولا که شیشه‌ها واقعی نبودند و از جنس همان شیشه‌هایی بودند که این روزها در تهیه فیلم‌های سینمایی و صحنه‌های اکشن آنها زیاد به کار گرفته می‌شود. آنجایی که بطری شیشه‌ای توی سر دشمن می‌شکند یا طرف از بالای یک برج چند طبقه با یک عالم شیشه خرده شکسته به پایین می‌آید.

این جور شیشه‌ها ساختگی هستند و هیچ آسیبی به بدن نمی‌زنند. اما اصل ماجرای غلتک اینجاست که قبل از اجرای شعبده‌باز‌ دار و دسته او به محلی که آنجل قرار بود در آن اجرا داشته باشد رفتند و مساحتی به اندازه بدن او را کندند. جایش را هم با یک اسفنج نرم و انعطاف‌پذیر پر کردند و رویش را هم پارچه کشیدند و خرده شیشه ریختند. با رد شدن غلطک از روی پاهای شعبده‌باز بدن او به پایین می‌رفت و هیچ آسیبی نمی‌دید!

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

غلتک آسفالت‌کاری در حالی از روی تن شعبده‌باز رد شد که زیر بدن او پر از خرده‌شیشه بود.

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

یک نوار اسفنجی پهن زیر بدن شعبده‌باز قرار می‌گیرد تا با فشار غلتک آسیبی به او نرسد.


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org



سه شنبه 16 تير 1390برچسب:, :: 11:30 ::  نويسنده : حميد رضا مجيدي

 


با ماشين سه ميليارد توماني در تهران احساس پادشاهي مي كنم



شرق نوشت: ماشين بازي يكي از معدود تفريحات موجود اما گران در ايران است كه براي جوانان شمال شهر در ماشين هاي چند صد ميليوني و براي اهالي جنوب شهر در دودي كردن شيشه هاي پرايد و نصب سيستم خلاصه مي شود.

به گزارش انتخاب، در اين گرد و غبار قيمت هايي جاي خود را باز مي كنند كه بيشتر شبيه به يك رويا هستند؛ رويايي كه براي بخشي از شهروندان تبديل به واقعيت شده است ولي براي بخش بسيار بزرگ تري از شهروندان فقط موجب حيرت مي شوند. به هر حال در همين خيابان هاي شهر ما هر روز خودروهايي مانور مي دهند كه قيمت آنها به مراتب بيشتر از حدس و گماني است كه نوجوانان براي قيمت خودروهاي لوكس مي زنند.

بهاي خودروهاي لوكس امروز با قيمت خانه هاي لوكس برابري مي كند. در واقع كالاهاي لوكس به ويتريني شبيه شده اند كه همه نمي توانند به آن نگاه كنند. در حال حاضر كمترين نرخي كه براي خودروهاي عجيب و پررنگ و روغن وجود دارد 300 ميليون تومان است كه در برخي از خيابان هاي تهران مي توان اين بنزها را تماشا كرد. البته خودروهاي بسيار گران تري نيز وجود دارند.

اكنون بوگاتي ويرون سوپراسپورت منصوري به عنوان سريع ترين و گران ترين خودرو جهان به قيمت 5/2 ميليون دلار به فروش مي رسد و يك دستگاه از اين خودرو رويايي چند ماهي ميهمان خيابان هاي تهران شده است.

محاسبه اين نرخ به ريال سر از قيمت هاي چند ميليارد توماني در مي آورد. از سوي ديگر برخي از مشتريان خودروهاي لوكس نيز در ميان كمترين و بيشترين قيمت خودروهاي لوكس حركت مي كنند و ماشين هاي خود را با 500 الي 600 ميليون خريداري مي كنند.

به نظر مي رسد بلايي بزرگ بر سر اقتصاد آمده است، چرا كه در اين شهر پرهياهو و خشن، پاركينگ خانه فردي چند ميليارد ماشين در خود جاي داده و فرد ديگري زير همين آسمان، غم نان، شب ناي راه رفتن برايش نگذاشته است
روزگاري نه چندان دور اتومبيل هايي همچون زانتيا و ماكسيما در خيابان هاي تهران خودنمايي مي كردند و كمتر كسي فكر مي كرد روزي ، روزگاري خيابان هاي تهران پذيراي جدي ترين خودروهاي سواري جهان باشد. باورش كمي سخت است اما حقيقت دارد، امروز ديگر خيابان هاي شمال تهران، ميزبان انواع و اقسام ماشين هاي روز دنيا از جمله جديدترين سري جديد سوپر اسپورت «بوگاتي ويرون» با قيمتي معادل سه ميليارد تومان است.

خسته از كارهاي روزانه، ساعتي را با يكي از دوستان در گوشه پاركي نشسته بودم و اصلاانتظار نداشتم صداي غرشي كه هي نزديك تر مي شد، متعلق به سريع ترين و گران ترين خودرو جهان باشد. انجام حركات نمايشي با گران ترين خودرو جهان، آن هم در خيابان هاي تهران و بحث شيرين ماشين و ماشين بازي با دوستي كه براي ساعتي فراغت از واقعيت هاي زندگي با من همراه شده بود، جرقه اين گزارش را در ذهن من زد.


بچه هاي ديروز كه تمام دلخوشي آنها جمع كردن كارت و پوستر ماشين هايي همچون هامر، بنز، بي ام دبليو، فورد، شورولت، كاديلاك، كرايسلر، فراري و پورشه بود، امروز ديگر بزرگ شده اند و فكر كردن به آرزوهاي دوران كودكي كه سقف آن در داشتن سري جديد كارت و پوستر فلان ماشين خلاصه مي شد، براي آنها به طنز تلخي مي ماند. غم نان و هزينه بنزين و تعمير پرايدي كه به چندين برابر ارزش واقعي خريداري شده، مجالي براي فكر كردن به چيز ديگري را نمي گذارد. بچه هاي امروز اما به دنبال كارت و پوستر نيستند و با فشردن پدال گاز اين ماشين ها به آرزوهاي ديروز من و امثال من، زبان درازي مي كنند. ماشين هاي گران قيمت و لوكس را تنها مي تواني در دور دورهاي شبانه يا پاركينگ رستوران ها و فست فودهاي معروف پيدا كني.

سام، پسر 20 ساله اي كه آبميوه به دست به پورشه 630 خود تكيه زده بود وقتي فهميد خبرنگارم گفت: از چي اين ماشين ها مي خواهي گزارش تهيه كني؟ دوره اينها هم ديگه تموم شده و جذابيت شون رو از دست دادن. سام كه متوجه تعجب من شده بود، ادامه داد: ماشين بازي هم خسته كننده شده و حداقل من يكي رو ارضا نمي كنه. عقربه هاي ساعت، پايان يكشنبه رو نشون مي دهد اما انگار در اين قسمت شهر جوانان خيال خوابيدن ندارند.

سام، با دعوت من براي گشتي يك ساعته در خيابان هاي شمال شهر، كمك بزرگي به تهيه اين گزارش كرد. ساعت يك صبح تو يكي از خيابون هاي فرعي و خلوت ولنجك انبوهي از ماشين هاي مدل بالاو گران قيمت جمع شده و به انجام حركات نمايشي مشغول بودند.

ماشيني كه جرقه اين گزارش رو تو ذهن من زده بود هم گوشه اي پارك شده بود. همه با هم آشنا بودند و وقتي كه سام، من رو خبرنگار معرفي كرد، انبوهي از سوالات شروع شد. برديا يا همان صاحب گران ترين و سريع ترين خودرو جهان در توجيه خريد اين ماشين گفت: بيش از 5/2 ميليون دلار بابت اين ماشين پرداختم و تنها تفريح من، تو زندگي شده گشت زني، تو خيابان ها.

برديا در مورد چرايي پرداخت هزينه سه ميليارد توماني بابت ماشين نيز توضيح داد: جايي كه تنها دلخوشي و تفريح امثال من شده قليون كشيدن، چه انتظاري داري. بنزي سفيد رنگ با سرعت از كنار ما گذشت كه به گفته برديا پلاك شده اون رو مي توني 350 ميليون تومان بخري. فراري قرمز رنگي كه با دور درجا زدن دود غليظي راه انداخته بود، توجه من را جلب كرد. فراري خوش رنگي كه به گفته صاحبش بيش از 780 هزار دلار پول بابت آن پرداخت شده است.

به گفته برديا؛ صاحب اين ماشين، يكي از پسرهاي خانواده اي سرشناس است كه در سال هاي اخير به واسطه فعاليت هاي اقتصادي خردوكلان و در اختيار داشتن سهام يكي از بانك هاي خصوصي سروصداي زيادي كرده است. آشنايي برديا با همه برايم تعجب برانگيز است. وقتي علت آن را جويا شدم، پاسخ چيزي نبود جز عشق و حال.

به گفته برديا، تنها تفريحي كه در حال حاضر وجود دارد ماشين بازي در كلاس بالاست و او هم اكنون شاخ همه ماشين بازهاي تهران است. برديا، ماشين خود را وسيله اي براي دعوت شدن به ميهماني هاي آنچناني دانست و تاكيد كرد: من ترجيح مي دهم به تفريحاتي از اين قبيل مشغول باشم تا اينكه به قليون كشيدن و... بپردازم.

برديا كه از ماشين خود راضي به نظر مي رسيد، ادامه داد: با ماشين سه ميليارد توماني در تهران احساس پادشاهي مي كنم، ولي اگر مي شد سه ميليارد ديگر داد و ماشين را شماره كرد و جايي براي تست سرعت بود، ديگر غصه اي نداشتم.

دنياي رنگي پولدارها
بازار ماشين بازي داغ بود و انواع و اقسام ماشين هايي كه خيلي ها فقط اسمش رو شنيدن، مشغول انجام حركات نمايشي بودند. قبل از نوشتن گزارش سري هم به نمايشگاه ماشين زدم.

ستاره بنز واقع در خيابان وليعصر اولين مقصد من بود كه انواع مدل هاي بنز را آنجا مي شود پيدا كرد. فروشنده خيلي خوش برخورد بود و با لحني خاص شروع به توضيح درباره آپشن هاي مدلي كه كنارش ايستاده بودم، كرد. وقتي فهميد خبرنگارم، گفت: آقا بنويسيد تهران شهر تضادهاست.

بنويسيد در منطقه اي كه من زندگي مي كنم قيمت تمام ماشين هاي محل به اندازه يكي از اين ماشين ها نيست. احمد كه دلي پردرد داشت، ادامه داد: در شهري كه يكي نان نسيه مي خره و يكي ديگه تا سه ميليارد پول ماشين يكي از بچه هاش رو پرداخت مي كنه، جاي زندگي نيست؛ چون تهران دنياي رنگي پولدارها شده و براي بي پول ها همچنان سياه و سفيده. خريداري كه مشغول چك كردن آپشن هاي خودرو مورد نظر خود بود، گفت: پسرم بنويس تو تهران يكي ماشين 500 ميليوني سوار مي شه و يكي ديگه به خاطر نداري حتي نمي تواند سوار اتوبوس شود.

سرويس 10 ميليون توماني ماشين
سر راه روزنامه سري هم به تعميرگاه هاي خاص اين ماشين ها زدم؛ تعميرگاهي كه عكس گرفتن حتي در آن ممنوع است. متصدي تعميرگاه با خوشرويي اطلاعات مورد نياز من را در اختيارم گذاشت. به گفته وي؛ تعمير بعضي از ماشين ها از جمله فراري كه به صورت گذر موقت تردد مي كنند، بيش از 10 ميليون تومان هزينه دارد. خودروهايي هم كه نمايندگي مجاز دارند پس از اتمام گارانتي در بهترين حالت سه تا چهار ميليون هزينه سرويس پرداخت مي كنند. علي در پاسخ به تعداد مراجعان روزانه نيز گفت: ما در طول روز به بيش از سه دستگاه خودرو نمي توانيم رسيدگي كنيم و بعضي ها تا يك ماه در نوبت هستند.

علي در رابطه با فلسفه وجودي ماشن هاي گران قيمت در تهران هم گفت: بودن ماشين هايي از اين دست بد نيست، اما بايد توجه داشت در شهري كه خيلي ها توان پرداخت قسط 160 هزار توماني پرايد خود را ندارند، آدم هايي هم پيدا مي شوند كه هزينه يك بار سرويس ماشين آنها بيش از قيمت يك اتومبيل صفر كيلومتر است. بله، اينجا تهران است؛ شهري كه در زير پوست خود دنيايي از اتفاقات رنگي و سياه و سفيد را جاي داده است؛ اتفاقات سياه و سفيدي كه با فرار مسافر از پرداخت كرايه 100 توماني اتوبوس، عدم توانايي پرداخت حق بيمه 150 هزار توماني و فرار پس از پر كردن باك بنزين ثبت مي شود و كمي آن سوتر اتفاقات رنگي زندگي برخي خانواده ها را خوش رنگ تر مي كند؛ خانواده هايي كه برخلاف اكثر مردم جامعه به فكر زندگي كردن هستند نه زنده ماندن.

خانه هاي 11 ميلياردي، قصرهاي مجلل، ماشين هاي چند صد ميليوني و چند ميلياردي، لباس هاي مارك دار و رستوران هاي خاص (كه يك وعده غذا در آن برابر با حقوق يك ماه 70 درصد افراد جامعه است) نيز از جمله ابزارهايي هستند كه اتفاقات رنگارنگ اين قشر را رقم مي زنند. بله، اينجا تهران است و در برخي موارد فرقي با اروپا ندارد.

شايد وقتي به پيشنهاد برديا براي تهيه گزارش از رستوران هاي خاص و ميهماني هاي آنچناني رفتم من هم به اين جمله ايمان بياورم: «اينجا تهران است، فرقي با اروپا ندارد.»
 
 
 
 
 

 


یک جوان با پرداخت مبلغی معادل با سه میلیارد تومان یک بوگاتی ویرون وارد ایران کرده! جالبه که تمام هم و غم این جوان این بود که سه میلیارد تومان دیگه بدهد و این ماشین رو پلاک کند .
تصاویر پیوست شده
 

 

                    

 

 

پاساژمریم؛ تی‌شرت ۲۰۰هزار، شلوار1.5، ساعت 170میلیون!


به گزارش آخرین نیوز، شرق نوشت: کمی آن‌سو‌تر از همه بگومگو‌ها و شعارهای اقتصادی مدیران دولتی و کمی آنطرف‌تر از پایین‌های شهر، قیمت‌ها روی کالاهای مصرفی آنقدر دانه‌درشت شده‌اند که گاهی اوقات فکر می‌کنی اقتصاد با حال و هوای این شهر شوخی می‌کند.

اینجا تهران است؛ پایتخت رویا‌ها و افسانه‌های واقعی. ساعت روی‌‌ همان اعداد همیشگی چرخ می‌زند و هوا نیز‌‌ همان هوای دود‌گرفته همیشگی است اما شاید هیچگاه تهران را از این نما ندیده باشید.

تی‌شرت‌های ارزان ۲۰۰ هزار تومانی!
پاساژ جام‌جم یکی از مکانهایی ست که می‌تواند رنگ چهره‌تان را عوض کند. این پاساژ درست مقابل سازمان صدا و سیما یا‌‌ همان تلویزیون ملی قرار دارد؛ یعنی جایی که مدیران دولتی روبه‌روی دوربین آن می‌نشینند و می‌گویند همه چیز خوب است و هیچ مشکلی در اقتصاد ایران وجود ندارد.

وارد پاساژ که می‌شوی، بوتیک‌ها گوش تا گوش یک سالن بزرگ را پر کرده‌اند. در این پاساژ، ارزان‌ترین کالا تی‌شرت است که می‌توان با قیمت ۲۰۰ هزار تومان خریداری کرد؛ البته تی‌شرت صد هزار تومانی نیز در این پاساژ پیدا می‌شود ولی فروشندگان شما را از خرید کالاهای بی‌کیفیت منع می‌کنند!

ارزان‌ترین شلوار جین این پاساژ، ۴۵۰ هزار تومان و ارزان‌ترین کمربند‌ها صد هزار تومان قیمت دارند. شما می‌توانید هر پیراهن را نیز در این بازار حداقل ۲۰۰ هزار تومان خریداری کنید.

هر جفت کفش در این پاساژ تا سه میلیون تومان هم قیمت دارد؛ البته کفش ۲۰۰ هزار تومانی نیز هر از گاهی در ویترین این پاساژ خودنمایی می‌کند اما به نظر می‌رسد مشتریان تمایلی برای خرید آن ندارند.

یکی از فروشندگان این پاساژ می‌گوید: «مشتریان کفش در این پاساژ به طور میانگین کفش‌هایی بالا‌تر از یک و نیم تا دو میلیون تومان خریداری می‌کنند.»

ارسلان که حدود ۳۰ سال دارد، ادامه می‌دهد: «این قیمت‌ها خیلی هم بالا نیست و افراد زیادی هم متقاضی خرید این اجناس هستند.»

او همچنین می‌گوید که «هر کسی نباید برای خرید به این پاساژ بیاید چون اینجا جای هر کسی نیست»

پاساژ مریم آخر دنیاست!
می‌گوید شما مرا سیاوش صدا کنید. به او می‌گوییم ما از پاساژ جام‌جم می‌آییم. می‌خندد و می‌گوید: «آنجا همچنین رونقی ندارد اما اینجا آخر دنیاست باید پول‌های خود را بگذارید و بروید.»

در این بازار یک پیراهن مردانه حداقل ۸۰۰ هزار تومان قیمت دارد. فروشندگان همه یکصدا می‌گویند اجناسشان از بهترین‌های دنیاست ولی به سختی می‌توان این ادعا را باور کرد.

سیاوش در مورد مشتریان خود می‌گفت: اکثر مشتریان من از جوانان متمول شهر هستند که یا برای تفریح یا برای چشم و هم‌چشمی از این بازار خرید می‌کنند.»

کمی سخت است که باور کنیم در این بازار، شلوار پارچه‌ای تا یک و نیم میلیون تومان قیمت دارد یا کفش زنان با مارک گوچی و مانگو و زارا هر کدام با حداقل ۹۰۰ هزار تومان به فروش می‌رسند.

کیف‌های زنانه نیز در این بازار ۸۰۰ الی ۸۵۰ هزار تومان قیمت دارند و در برخی مغازه‌ها کفش‌های زنانه دو میلیونی نیز پیدا می‌شود.

فروشندگان کیف و کفش زنانه می‌گویند برخی افراد در این بازار فقط در یک پروژه خرید بیش از ۱۳ الی ۱۴ میلیون کیف و کفش یا البسه دیگر خریداری می‌کنند. شال‌های مردانه شاید ارزان‌ترین کالای این پاساژ باشد که می‌توان با ۱۸۰ هزار تومان صاحب یک شال شد.

بیرون؛ شما خریدار نیستی!
اما کمی آن‌سو‌تر از پاساژ مریم، پاساژ محمودیه قرار دارد که به قطب ساعت‌های لوکس پایتخت مشهور است. از مریم که در نوک بینی خیابان فرشته قرار دارد به پاساژ محمودیه می‌رویم؛ جایی که در‌‌ همان بدو ورود یکی از مشتریان مقابل پرسش ما می‌گوید: «شما خریدار نیستید» و با لبخندی تلخ ما را به بیرون مغازه هدایت کرد.

در اینجا زمان روی قیمت‌ها ایستاده است. ساعت کمتر از یک میلیون و ۵۰۰ هزار تومان در این پاساژ پیدا نمی‌شود و ساعت‌های تگ هویر و رولکس با قیمت‌های ۴۰ میلیون تا ۱۷۰ میلیون تومان پشت ویترین خودنمایی می‌کنند.

بالاخره این هم بخشی از شهر ماست. جایی که در آن خط فقر یک میلیون تومان است و حداقل حقوق کارمندان و کارگرانش به ۴۰۰ هزار تومان نمی‌رسد ولی می‌شود ساعت‌های رولکس ۱۷۰ میلیون تومان هم پیدا کرد.

یاد بازار مسکن می‌افتیم، جایی که در آن رویای خانه‌دار شدن سر به فلک می‌زند و به اندازه قیمت تنها یک ساعت ۴۰ میلیون تومان می‌توان در آن صاحبخانه شد.

دوباره از روبه‌روی پاساژ جام‌جم رد می‌شویم و از مقابل نرده‌های تلویزیون ملی عبور می‌کنیم. شاید‌‌ همان لحظه یک مدیر اقتصادی به دوربین‌ها می‌گوید: فاصله طبقاتی نداریم، شایعه نسازید.

 



چهار شنبه 15 تير 1390برچسب:, :: 15:51 ::  نويسنده : حميد رضا مجيدي

25 راهکار برای دستیابی به افكار خلاق و زيبا

گروه اینترنتی پرشیـن استار | www.Persian-Star.org


تا به حال چند بار احساس كرده‌ايد كه مغز شما از كار افتاده است و ديگر قادر به فكر كردن نيستيد؟ اين به‌ دليل آن است كه ما نياز داريم توانائي‌هاي خود را براي فكر كردن افزايش دهيم. مطلب حاضر به نكاتي مي‌پردازد كه ما براي بيشتر و بهتر فكر كردن بايد به كار گيريم و به آن نياز داريم ...
بر روی ادامه مطلب کلیک نمایید متشکرم.



ادامه مطلب ...


درباره وبلاگ


به وبلاگ خودتان خوش آمدید. www.0528shop.ir
آخرین مطالب
آخرین مطالب
آخرین مطالب
آخرین مطالب
آخرین مطالب
آخرین مطالب
آخرین مطالب
آخرین مطالب
آخرین مطالب
آخرین مطالب
آخرین مطالب
آخرین مطالب
آخرین مطالب
آخرین مطالب
آخرین مطالب
آخرین مطالب
آخرین مطالب
آخرین مطالب
آخرین مطالب
آخرین مطالب
آرشيو وبلاگ
4 فروردين 1392
5 بهمن 1391 5 مرداد 1391 2 مرداد 1391 5 دی 1390 1 دی 1390 7 آبان 1390 1 آبان 1390 2 مهر 1390 6 شهريور 1390 2 شهريور 1390 1 شهريور 1390 3 تير 1390 2 تير 1390 1 تير 1390 4 خرداد 1390 5 ارديبهشت 1390 3 ارديبهشت 1390 7 فروردين 1390 3 فروردين 1390 8 اسفند 1389 7 اسفند 1389 3 اسفند 1389 2 اسفند 1389 1 اسفند 1389
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان فني/ تخصصي/سرگرمي و آدرس jamservice.LoxBlog.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان



نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 5
بازدید دیروز : 43
بازدید هفته : 254
بازدید ماه : 254
بازدید کل : 85013
تعداد مطالب : 42
تعداد نظرات : 24
تعداد آنلاین : 1

<-PollName->

<-PollItems->